راه این بود؟ چه زود! من که چیزی ندیدم !
اشتباه آمده ام.. راه برگشتی ندارم؟
چرا آمده ام؟ من که هیچ راهی ندارم!
راه این بود؟ چه زود! من که چیزی ندیدم !
اشتباه آمده ام.. راه برگشتی ندارم؟
چرا آمده ام؟ من که هیچ راهی ندارم!
خراش های ریز تیز اما، بر تنه ام ماند که ماند ...
حلقه بردگی را دیر انداختم، ولی دور انداختم..
گفته بودی دستهایم را می کارم، خواهم رویید،می دانم ..
وامروز روییدم، درود...
و هم امروز بدرود...
بدرود مرد نامرد روزهای پردردم ..
بدرقه راه سبزتان،
نه ترنم دیدگانم..
که تارهای دلم...
دلم دریا کردید،
اسمانی باشید.
امروز که هقهق ها از دل قهقهه ها سر بر اوردند..
قهقهه ها چه انتهایی داشت و هقهق ها چه بی انتهاست..
انکه نباید رفت و انچه که باید ماند..
اشک یاران دلم را، ولی تاب ندارم..
نریزید، نریزید، دگر تاب ندارم..
نمی دانم.. قهقهه این لحظات حکایت از کدامین گوشه خاطرات دارد..
قهقهه با بغض؟ قهقهه یا بغض؟ نمی دانم..
کاش بدانم این روزها، کدام ان یکی را سبب است..
اه از ان که دیگری را به دشواری برد..
سلام ها خوش بود..
اما نه انها که وداع را به دشواری برد.
وندر ان لحظه شاد تکرار سلام ها، من از این بغض پسین، چه ناگه بودم..
نا گه امد به میان.
من دران وهم فراغ ،ازین درد وداع چه غافل بودم...
دلشاد از قربت باقی یاران دردانی..
دلتنگ از غربت جدایی بارانی ..
و دلگیر از ...